ژنرال بعثی گفت: همراه این شهید پارچه قرمزرنگی بود
تبلیغات
به این سایت رأی بدهید
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 114
بازدید هفته : 41
بازدید ماه : 155
بازدید کل : 73502
تعداد مطالب : 265
تعداد نظرات : 32
تعداد آنلاین : 1

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 265
:: کل نظرات : 32

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 26

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 41
:: باردید دیروز : 114
:: بازدید هفته : 41
:: بازدید ماه : 155
:: بازدید سال : 23686
:: بازدید کلی : 73502
نویسنده : mohammad
دو شنبه 5 اسفند 1392

شهدا را بچه‌های خودمان در منطقه شلمچه عراق در حضور عراقی‌ها کشف کرده بودند و

تحویل عراقی‌ها داده بودند تا در مراسم تبادل ، به طور رسمی وارد خاک کشورمان کنیم.

اسامی شهدا مشخص بود.

در روز مذاکره که روز قبل از تبادل در شلمچه صورت گرفت

ژنرال «حسن الدوری» رئیس کمیته رفات ارتش عراق گفت :

چند شهید هم ما پیدا کرده‌‌ایم که تحویلتان می‌دهیم و به فهرستتان اضافه کنید.

یکی از شهدایی که عراقی‌ها کشف کرده بودند ، گمنام بود وهویتش معلوم نبود.

سردار باقرزاده پرسید : از کجا می‌گویید این شهید ایرانی است؟

این شهید هیچ مدرکی دال بر تشخیص هویت نداشته!

پاسخ عراقی‌ها جگرمان را حال آورد و

هویت شهیدانمان را هم به عراقی‌ها و هم بار دیگر به ما یادآور شد.

ژنرال بعثی گفت:

همراه این شهید پارچه قرمزرنگی بود که روی آن نوشته شده «یا حسین شهید».

از این پارچه مشخص شد که ایرانی است!

بله ، حتی دشمن هم ما را با عشقمان به حسین(ع) می‌شناخت




:: موضوعات مرتبط: خاطرات تفحص , ,
:: بازدید از این مطلب : 1113
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
دیگر شهدا تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س).
روی عقیق نوشته بود:« به یاد شهدای گمنام»
شهدایی که در فاضلاب انداخته شده بودند
شهدایی که با شکنجه، زنده به گور شدند
هفت شهیدی که با قیچی‌های بزرگ فولادی از وسط جدا شده بودند
دیگر دنبال آب نبودیم . « شهید ابوالفضل ابوالفضلی»
ژنرال بعثی گفت: همراه این شهید پارچه قرمزرنگی بود
عکسی خندان از امام خمینی(ره) تو جیب شهید گمنام...
دیدیم روی پیشانی یک شهیدروئیده اند
راهی بازار شد.مثل دیوانه ها شده بود.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان میداد
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

نظر شما در مورد وبلاگ چیست؟

پیوندهای روزانه
تبادل لینک هوشمند


  خندهتبادل لینک هوشمند خنده
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دفاع مقدس و آدرس defaemoghadas3.tk لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.